Sunday, June 21, 2009

week 35

الان که مامان مريم پاي کامپيوتر نشسته بابا مسعود داره اتاق ياسي و آريانا رو رنگ ميکنه البته امروز روز پدر بود و قرار بود بابايي هيچ کاري نکنه فقط بشينه و ماساژ بگيره ولي خوب ديگه زمان زيادي نمونده و بايد آماده بشيم. ولي خوب ياسي و آريانا هم از خجالت بابايي در اومدن و ناهار بردنش بيرون. مامان مريم هم چند روزه خيلي کانترکشن داره و ديگه احتمال داره سر کار خانم هر موقع به دنيا بيان که اميدوارم اينجوري نشه چون نه تو خونه آمادگي داريم و نه سر کار برنامه هامون رديفه. فعلا با اين اوضاع ايران وضع اومدن مامان سيمين هم رو هواست و ممکنه بر خلاف برنامه مجبور بشيم خانومو زود بذاريم مهد اميدوارم که اون جوري نشه. آريانا طبق آمار الان بايد حدود 5 پوندو نيم وزنش و 18 اينچ قدش باشه. سر کار ماماني براي خانوم اين 4 شنبه بيبي شور گرفتن که عکسهاشو هفته ديگه پست ميکنم

Sunday, June 14, 2009

week 34

بر عکس زمان ياسي سر آريانا دست و پاهام خيلي ورم ميکنن اگر از مامانم بپرسيد ميگه نمک نخور ولي دکترم ميگه به اين چيزها نيست جاي بچه يک جوري که به رگها فشار مياره. هر چي سمت غروب هم ميره بيشتر ميشه. عيبي نداره اقلا ميدونم که موقتي. هر مرضي در دوران بارداري داشته باشي دکترا ميگن عوارض حاملگيه . ديگه اينکه خدا بخواد داريم يواش يواش اتاق ياسي و آريانا رو آماده ميکنيم. فکر کنم که ديگه وقتش شده باشه. اين جمعه هم که بياد وقت تور از بيمارستان داريم بيشتر دوست دارم ياسي رو ببرم که با اونجا آشنا بشه وبدونه اوضاع از چه قراره
آرينا هفته 32 و رايان هفته 33



Wednesday, June 10, 2009

week 33

امان از دست خاله ليلا که ما رو مجبور کرده فارسي بنويسيم سه ساعت طول ميکشه يک خط بنويسيم غلط ديکته ها رو ديگه ببخشيد. آريانا هم خوبه مشغول بزرگ شدنه ديگه حرکاتش بيشتر موجي شده و بيشتر ميره سمت راست شکمم قلنبه ميشه حدس ميزنم که زانو هاش باشه. پريشب تو خواب يک لگد محکم زد به دنده هام که بسي دردناک بود. امروز هم سر کار همچين شيطنتش گرفته بود که از روي بلوزم وول وولاش ديده ميشد توي يک ميتينگ نشسته بودم بغل دستيم گفت مسکه امروز قهوه زياد خوردي!! بنده دور از جون غلط ميکنم قهوه بخورم. نخورده بچه هام شيطونن چه برسه کافي خورده. اين خاله لاله تنبل هنوز عکسهاي بيبي شورشو برام نفرستاده که من بذارم اينجا خودم هم که بيخودي از خودم عکس نميگرم!! پس همچنان بي عکس مينونيم

Monday, June 1, 2009

week 32

هفته گذشته نوبت معاينه روتين بود که شکر خدا همه چيز نرمال بود. وزن تقريبا 4 پوند قد حدود 16 اين و ضربان قلب 146 از اين به بعد هر دو هفته يکبار آريانا رو چک ميکنن. ديگه خبرهاي اين هفته مهموني رايان پسر خاله لاله و عمو بهراد بود. رايان 2-3 دست لباس خوشگل و مردونه کادو گرفت که قرار شده وقتي اومد ديدن آريانا بپوشه و تازه اسباب بازيهاشو هم قول بده کاملا در اختيارش قرار بده تا بلکه نوبتش بياد سر صف. ياسمن قول داده وقتي آريانا به دنيا اومد بره اتاق خودش بخوابه بشنو و باور نکن که ميگن همينه. عکس از اين هفته وقتي ميذارم که عکسهاي خاله لاله به دستم برسه